بخشی تفصیلیافته از مقالهٔ ابنخلدون و مفسران، در شمارهٔ اخیر (۲۶-۲۷) مجلهٔ صدرا به چاپ رسیده است. اگر به متن دیجیتال آن دست پیدا کردم منتشر میکنم.
اصل مقالهٔ ابن خلدون و مفسران که عمدهٔ مطالعات آن مربوط به حوالی سال ۱۳۸۷ است، اینجا چاپ شده است.
چندی پیش نشستی در خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) برگزار شد که به نقد و بررسی کتاب «پل تا جزیره: تاملاتی جامعه شناختی در موقعیت پساانقلابی ت» اثر دوستم مهدی سلیمانیه اختصاص داشت. این نشست در دو بخش منتشر شده است:
۱. جامعهشناسی ت در چهل سالگی انقلاب/ بروکراتیزه شدن حوزه در بوته نقد
۲. پیامدهای بوروکراتیزه شدن حوزه/ جامعهشناسی فتوا؛ ایدهای برای فهم دغدغههای جامعه دین
پیادهسازی صوت به متن کار ایراداتی دارد که احتمالاً خوانندهٔ محقق متوجه آنها خواهد شد. به هر حال بخشهایی از این نشست را در اینجا بازنشر میکنم.
از برگزارکنندگان این جلسه و دوستان دانشمند خود بابت حضور سپاسگزارم. موضوع پایاننامه من تمرکز در ت در ۲۰۰ سال اخیر بوده است با خیلی از اقوال و مطالب این مقاله به طور خاص مقاله بروکراتیزاسیون حوزه همدلی دارم. اتفاقاً از این نظر، این کتاب تکمیلکننده پژوهش بنده است. چون من تا پهلوی اول آمدم و آقای سلیمانیه دوران متاخرتر را بررسی کردهاند، اما معتقدم همانطور که اشاره شد، این دوگانگی و تمایز دیده نشده است. آقای سلیمانیه به واسطه کارهای میدانی خود از زیر پوست حوزه هم خبر دارد، اما واقعاً بین نگاه جامعهشناسانه به حوزه با نگاه حوزویها به حوزه تفاوت است، تحلیل درست بدون زیست حوزوی و نیز بدون مشاهده مشارکتی پیدا نمیشود. بعضی از نقاط قابل نقد مقاله را که شاید در نتیجهگیری مقاله خدشهوارد میکند بیان میکنم. بحثی که درباره اعتراض مراجع به استادمحوری بیان شده است، فقط در مورد همان موضوع بوده و اعتراض به موضوع دیگری نبوده است. آن طرح را شخصی دنبال میکرد و بعد هم بابت اعتراض مراجع مسکوت ماند. به خاطر همین نامه شدید و غلیظ سه مرجع، هرچند میشود گفت بروکراتیزاسیون از دل استادمحوری درمیآید، اما همزمان میتوان ادعا کرد که نه! از دل استادمحوری وماً بروکراتیزاسیون استنباط نمیشود و با مدل دانشگاهی فاصله دارد.
ادامه مطلبمقالهٔ «تحلیلی پیرامون فراز و فرود اخباریان» در شمارهٔ ۳۸ (تابستان ۱۳۹۷) فصلنامه علمی و پژوهشی «تاریخ اسلام و ایران» چاپ شد.
فایل تماممتن مقاله را از اینجا دریافت کنید. چکیدهٔ مقاله به شرح زیر است:
حرکت اخباریگری، صورتبندی مجددی از طریقة محدثان بود که توسط محمدامین استرآبادی در سدة یازدهم آغاز شد. این حرکت حدود یک و نیم سده بر سرزمینهای شیعی سایه گستراند. دربارة توفیقات این جریان در ایران و عراق معمولاً بیش از اندازه اغراق شده است، گویی در تمامی این یک و نیم سده مجتهدی در ایران و عراق باقی نمانده بود. شخصیت محوریِ عالمِ شیعی در سدة دوازدهم علامه مجلسی و مکتب اوست. شهرتِ او به حدی است که اصولیان سدة دوازدهم متأثر از مکتب حدیثی مجلسی هستند. گذار از مکتب افراطی استرآبادی به طریقة وسطای علامه مجلسی، راه را برای بازگشت و بازسازی طریقة اصولیان فراهم کرد. این حرکت از اواخر سدة یازدهم و اوایل سدة دوازدهم با نگاشتن حاشیه بر کتب اصولی آغاز شده بود. نهایتاً این حرکت توسط وحید بهبهانی، به ثمر نشست و در اواخر سدة دوازدهم، اخباریان به انزوا کشیده شدند. در این پژوهش روندِ برآمدنِ اخباریان و عقایدِ آنان را در سایة کتابِ مرجعِ اخباریگری، یعنی الفوائد المدنیة، شرح دادهایم. نخست با بیان و نقدِ نظراتِ مختلف پیرامونِ برآمدنِ اخباریان، مهمترین عواملِ تاریخی و نظری را درباره این جنبش برجسته کردهایم. سپس با توضیحِ تحولاتِ مکتبِ اخباری و همچنین مقاومتِ حوزة اصفهان در برابرِ اخباریگریِ استرآبادیْ تمهیدی برایِ بازگشت به جریانِ عقلگرایِ اصولی ارائه کردهایم.
ادامه مطلبمتن ادامه گفتگوی مکتوبی است با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) که ۱۸ مرداد ۱۳۹۸ در پایگاه اینترنتی این خبرگزاری منتشر شد. متن این گفتگو در ادامه آمده است. عکس استفاده شده در خبر مربوط به چلسهای است که سال گذشته در خبرگزاری ایکنا برگزار شد و تزئینی است!
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - احمد ابوالفتحی: کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» نوشته محسن صبوریان که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشرش کرده، تلاشی است برای پر کردن خلاء مطالعات جامعهشناختی در زمینه گسترش تشیع در ایران و دیگر کشورهای شیعهنشین. این اثر با رویکردی وبری و البته نه با تلاش برای ایجاد مطابقت نعل به نعل بین نظرات وبر با وضعیت ایران به سراغ موضوع مورد بررسیاش رفته است. صبوریان در این گفتوگو توضیحات مفیدی درباره مباحث مطرح در کتابش ارائه میدهد.
آنگونه که از مقدمه برمیآید این کتاب برگرفته از رساله دکترای شماست. از اساس چه شد که به این موضوع علاقهمند شدید؟
در سنتهای عقلانی در تمدن اسلامی، کهنترین سنت، سنتِ فقهی است. سنت فقهی به ویژه فقه شیعی امامی پس از صفویه، به مهمترین سنت عقلانی در ایران هم بدل شده است. به دلیل اهمیت سنت فقهی است که توضیح گفتمانی بسیاری از تحولات ی و اجتماعی معاصر، پایهای در توضیح تحولات فقه و اندیشه فقها دارد. البته این به معنای تأثیر یکسویهی اندیشهی فقهی بر سایر ساحتهای اندیشه و حیات اجتماعی نیست، بلکه در واقع امر رفت و برگشت و بده بستانی میان این دو حوزه وجود دارد که این پژوهش تلاشی برای روشن کردن برخی از ساحتهای آن است.
فقه و اندیشه فقها، از محقق کرکی به این سو و به ویژه در مکتب استاد کل وحید بهبهانی، تأثیرات چشمگیر ی و اجتماعی در ایران و عراق داشته است. گذشته از آن از اواخر قاجار و به ویژه از مشروطه به این سو، اندیشههای فقهی، اهمیت ی مضاعفی در ایران پیدا کرد که هرگونه توضیحی پیرامون تحولات ایران و اصولاً جامعهشناسی تاریخی ایران متوقف به فهم آن است.
در اندیشه بسیاری از کلاسیکهای جامعهشناسی، انفکاکی میان تاریخ و نظریه اجتماعی قابل تصور نیست. علاقه اصلی من هم در جامعهشناسی، جامعهشناسی تاریخی است و از این منظر به مسئله تاریخی ایران پرداختهام. با توضیحی که پیرامون سنت فقهی در تمدن اسلامی، به ویژه ایران در دوران معاصر دادم، مشخص شد که یکی از مهمترین حوزههایی که میتواند توضیحدهنده تحولات اخیر ی و اجتماعی در ایران باشد، توجه به تشیع است. بدینسان توجه من به تشیع امامی از منظر اجتماعی و حاملان و متولیان نهاد دین بوده است. مهمترین تحولی که در دو سدهی اخیر در نهاد دین اتفاق افتاده، شکلگیری نهادی متمرکز در تشیع بوده که متولی شرعیات است و مرجعیت تقلید نامیده شده است. پژوهش من متکفل بررسی تاریخ شکلگیری و تحولات بعدی این نهاد تا انتهای پهلوی اول است.
خبرگزاری کتاب ایرنا در متنی به معرفی کتاب تکوین نهاد مرعیت تقلید شیعه پرداخته است. متن ادامه به نقل از این خبرگزاری است:
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «تکوین نهاد مرجعیت شیعه» نوشته محسن صبوریان که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات آن را به تازگی منتشر کرده است، پژوهشی است تاریخی پیرامون مسئله تمرکز در نهادهای دین و دولت و نسبت آن با گسترش روندهای بوروکراتیک در نهاد دولت.
این کتاب که برگرفته از رساله دکترای نویسنده آن است، بررسی تکوین تاریخی مرجعیت تقلید شیعه در دوران معاصر را در دستور کار خود قرار داده است. حمید پارسانیا در پیشگفتاری که بر کتاب نوشته، بیان کرده است: کارکرد اصلی مرجعیت، فتوی و تقلید است و کارویژه اصلی ولایت، حکم و مدیریت اجتماعی.
تمرکز کتاب بر مطالعه ساخت نهاد مرجعیت در دوران قاجار و پهلوی اول است و چنانکه پارسانیا گفته است: مرجعیت در دوران مزبور، مراتبی از ولایت حکم و حضور در عرصه مدیریت اجتماعی را بر عهده میگیرد. بر پایه مفروضی از این جنس، نویسنده در این کتاب فراز و نشیبهای رقابت دو نهاد، یعنی نهاد دولت و نهاد ت در دوران قاجار و پهلوی اول را بررسی کرده است.
به اعتقاد نویسنده، نهاد متمرکز مرجعیت تقلید شیعی در اواسط دوره قاجار پدید آمد. شکلگیری این نهاد، با تبلور نظریه اجتهاد و تقلید و توسعه نظریه تقلید، پیوند خورده است. همچنین نهاد مرجعیت، از آغاز با زعامت در پیوند بوده و آثار این پیوند را میتوان در نهضتهای تنباکو و مشروطه پی گرفت.
کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» در راه است و انشاءالله به نمایش کتاب ۹۸ خواهد رسید. خبر آن را پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر کرده است. کتاب قرار بود اواسط پاییز ۹۷ منتشر شود که متأسفانه به دلایلی از جمله انتخاب طرح جلد ازسمت پژوهشگاه به طول انجامید. به هر حال طرح جلد فعلی هم چندان هنرمندانه به نظر نمیرسد که طولانی شدن فرایند چاپ را توجیه کند.
پژوهش حاضر، متکفل بررسی تحولات ت شیعی در دوران متأخر، با تأکید بر تحولات اجتماعی این نهاد است. «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه»، روند تحولات نهاد ت در سایهٔ تحولات نهاد مرجعیت و ذیل تاریخ تحولات ی و اجتماعی ایران، از آغاز قاجار تا پایان دورهٔ پهلوی اول در ۱۳۲۰ خورشیدی را، بررسی میکند. در این دوره، تحولات نهاد ت در سایهٔ روند تمرکز فزاینده در نهاد دولت سنجیده شده که این روند، شکلی ناگزیر از تحولات دولت در عصر جدید است که به شکل عقلانی بوروکراسی سازمانی منتهی میشودنگارنده دراین اثر، بر پایهٔ نظریهٔ عمومی دیوانسالاری، روندهای تمرکزیافتن نهاد دین را به موازات نهاد دولت، بازنمایی کرده و درنهایت تغییرات کارکردی نهاد ت با تمرکز بر مرجعیت، در طول این ۱۵۰ سال، برمبنای نظریهٔ عمومی دیوانسالاری بازنمایی شده است.
در این اثر، منطق شکلگیری و نیازی که نهاد مرجعیت در پاسخ به آن پدید آمد را بازشناسی و توضیح داده شده است و تلاش شده که نشان داده شود به همان میزانی که برخی ضرورتهای فقهی مقوم شکلگیری نهاد مرجعیت بودهاند، ضرورتهای ی و اجتماعی نیز - همسنگ آن و یا حتی پررنگتر از آن- اهمیت داشتهاند. نویسنده در تبیین این هدف، تلاش کرده که تمرکز و افزایش (یا کاهش) اقتدار مجتهدان را به موازارت روند دیوانسالاری و تمرکز در دولت پیگیری کند.
مقالهٔ «شرایط تأسیس نهاد مرجعیت تقلید شیعه» در مجلهٔ شمارهٔ ۳ (پیاپی ۱۹ - زمستان ۹۶) فصلنامهٔ اسلام و مطالعات اجتماعی چاپ شد. چکیده و مقدمهٔ مقاله به شرح زیر است. صفحهٔ مشخصات مقاله را از اینجا و پیدیاف اصل مقاله را از اینجا دریافت کنید.
چکیده
علمای دین، همواره نقش واسط را در انتقال آموزههای دینی به مردم ایفا میکردهاند. با این حال، شکلگیری نهاد واسطۀ مرجعیت تقلید، بهعنوان یک نهاد متمرکز و دارای ساختار و سلسله مراتب، کمتر از دویست سال قدمت دارد. شکلگیری نهاد مرجعیت تقلید با شکلگیری نظریۀ اجتهاد و تقلید و تکوین و توسعۀ نظریۀ تقلید از أعلم پیوند خورده است. این نظریه، با کمک برخی عوامل ی، اجتماعی و اقتصادی، به شکلگیری نهاد مرجعیت تقلید در عالم تشیع منجر شد. از عواملی که به شکلگیری این نهاد کمک کرد، توسعۀ نظریۀ اجتهاد و تقلید از أعلم، بهدنبال شکست نظری و ی اخباریان از اصولیان - در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم هجری - است. علاوه بر آن، تثبیت پرداخت خمس به مجتهدان و مجتهدان أعلم و تمرکز مرجعیت دینی در عتبات عالیات، شرایط لازم اقتصادی و اجتماعی را برای پدیدآمدن یک نهاد متمرکز و تا اندازهای دیوانسالار پدید آورد. تبدیل علمای بلاد به نهاد متمرکزِ مرجعیت تقلید، نتایج شگرفی در عرصۀ ی و اجتماعی بهدنبال داشت. در این مقاله، به روند تاریخی تحولات فکری و اجتماعی فراهمکنندۀ شرایط شکلگیری نهاد مرجعیت تقلید پرداخته شد.
ادامه مطلبچندی پیش نقد کتابی بر «جامعهشناسی تشیع» نوشتم و به نقد کتاب علوم اجتماعی ارسال کردم. این نقد در شمارهٔ ۱۵ و ۱۶ (پاییز و زمستان ۹۶) فصلنامهٔ نقد کتاب علوم اجتماعی چاپ شده است. متن این نقد کتاب را میتوانید در این پست مشاهده کنید.
مشخصاتِ کتاب: «جامعهشناسی تشیع: کتابشناسیِ انتقادی»، سارا شریعتی و دیگران، تهران: نگاه معاصر، ۱۳۹۶. شمارگان: ۱۱۰۰، قیمت: ۵۸۰۰۰ تومان.
معرفی کتاب
«کتابشناسیِ حاضر، نخستین بروندادِ حدودِ چهار سال فعالیتِ جمعیِ گروهِ مطالعاتیِ جامعهشناسیِ تشیع است؛ گروهِ مطالعاتیای که فعالیتِ خود را از اردیبهشتِ سالِ ۱۳۹۰ با سرپرستیِ دکتر سارا شریعتی و عضویتِ گروهی از دانشجویانش در دانشگاهِ تهران آغاز کرد.» (ص ۳۷) این توضیحی است که مهدی سلیمانیه و کمال رضوی، دو تن از نویسندگانِ کتاب، در یادداشتی تحتِ عنوانِ «چگونه کتابشناسیِ انتقادیِ جامعهشناسیِ تشیع متولد شد؟» پیرامونِ این کتاب بیان کردهاند. این کتاب نخستین محصولِ جمعیِ گروهِ مطالعاتیِ جامعهشناسیِ تشیع است؛ با این حال برخی اعضایِ این گروه پیشتر رسالهٔ خود را توسطِ همین ناشر منتشر کردهاند. مواجهه با علومِ اجتماعی در متنِ سنتهایِ شیعی (آرمان ذاکری، ۱۳۹۳) و طلبه زیستن (مهدی سلیمانیه، ۱۳۹۳) دو کتابی است که محصولِ رسالهٔ کارشناسیِ ارشد نویسندگانِ آن در دانشکدهٔ علومِ اجتماعی دانشگاه تهران به راهنماییِ دکتر سارا شریعتی است. کتابِ سومی هم در موضوعِ پایگاهِ اجتماعیِ مراجعِ تقلید میبایست پیشتر از کمال رضوی منتشر میشد که ظاهراً گرفتارِ ممیزی شده است.
همچون دو کتابِ دیگرِ چاپ شده از اعضایِ این گروه، این کتاب هم با مقدمهای از سارا شریعتی آغاز میشود: «مشارکتی در مطالعاتِ اجتماعی و جامعهشناختیِ تشیع». شریعتی بحثِ خود را با مروری بر دیدگاهها و رویکردهایِ متعارف مطالعاتِ دین آغاز میکند: ۱) رویکردِ الهیاتی، ۲) رویکردِ فلسفی و ۳) رویکردیِ علمی. جامعهشناسیِ دین که مبتنی بر مشاهده و مفاهمه است، در بسترِ رویکردِ اخیر شکل گرفته است. (ص ۱۶) در ادامه نویسنده بر اهمیت یافتنِ مجددِ دین، از نیمهٔ دومِ قرنِ بیستمِ میلادی تا زمانِ حاضر سخن گفته است. در توضیحِ اهمیتِ جامعهشناسیِ تشیع توضیح داده است که این مذهب در ایران پس از انقلاب دیگر نه فقط در جایگاهِ دینِ رسمی، که به شکلِ هدایتکننده، تگذار و مداخلهکننده عمل میکند؛ لذا به سختی میتوان آنرا از امرِ اجتماعی، ی، اقتصادی یا حقوقی تفکیک کرد. (ص ۲۶) به بیانِ دیگر دین «دیگر مقولهای صرفاً دینی نیست، بلکه به یک مسئلهٔ اجتماعی بدل شده است.» (ص ۲۷)
کتابِ حاضر «یک کتابشناسیِ تا حدِ امکان جامع از تحقیقاتِ جامعهشناختیِ تشیع در ایران» است. (ص ۲۸) نویسندهٔ مقدمه تأکید کرده است که این کتابشناسی یک کتابشناسیِ انتقادی است که پس از تحلیل هر اثر، داوریِ اثر نیز مورد نظر قرار گرفته است. (ص ۲۹) بازهٔ تاریخیِ کتابهایِ ارزیابی شده، ۱۳۲۲ تا ۱۳۹۱ است. بدینسان اولین کتاب شیعهگریِ کسروی (۱۳۲۲) است[1] و آخرین کتابهایِ نقد شده هم در ۱۳۹۱ منتشر شدهاند. کتابهایِ نقد شده در ۱+۸ حوزه یا پرونده قرار گرفتهاند که بنا به سرشتِ بینِحوزهایِ برخی از آن کتابها، مبنایِ تبویبِ آنها، گرایشِ کلیِ آن کتاب بوده است. پروندهٔ آغازینِ کتاب، «امامت و عدالت»، به بیانِ نویسندگان، یک «فراحوزه» تلقی شده است و بر خلافِ هشت حوزهٔ دیگر در کنارِ آن شماره نخورده است. این پروندهٔ کوچک شاملِ دو کتاب از مرحوم شریعتی است: امت و امامت (۱۳۵۱) و جهتگیریِ طبقاتیِ اسلام (۱۳۵۹). سایرِ ۸ حوزهٔ اصلیِ کتاب که به تقریب به ترتیبِ فراوانیِ کتابها سامان یافتهاند عبارتند از: ۱) تاریخِ اجتماعی (۲۱۵ صفحه)، ۲) ت و مرجعیت (۱۳۹ صفحه)، ۳) ت و قدرت (۹۱ صفحه)، ۴) هنر، ادبیات و فرهنگ (۶۷ صفحه)، ۵) مناسک (اعیاد و عزاداری) (۳۷ صفحه)، ۶) عرفان و تصوف (۴۱ صفحه)، ۷) اماکنِ مذهبی و زیارت (۲۵ صفحه) و ۸) انتظار و مهدویت (۹ صفحه).
ادامه مطلبمتن زیر یک ارائهٔ کوتاه پیرامون ت و مرجعیت و فهم مندرج در قانون اساسی مشروطه از این نهاد است. این ارائه صرفا جنبهٔ طرح مسئله دارد و فرصتی برای بازکردن و تفصیل فهمِ قانون اساسی مشروطه از نهاد ت نبود. این مطلب در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سلسله نشستهای «جامعهشناسی کنشگری ت در انتخابات» برگزار شد. متن آنرا سایت مباحثات منتشر کرده است.
تشکیل نهاد مرجعیت؛ مستم لوازم معرفتی تمدنی
در دوره معاصر، ما نهادی را به نام مرجعیت تقلید داریم که در دورههای گذشته نداشتیم. اگرچه برخی از زمان کلینی بسیاری را فهرست میکنند؛ اما این مطلب دقت لازم را ندارد؛ چرا که خیلی از اینها بهعنوان مرجع شناخته نمیشدند و این لفظ به آنها اطلاق نمیشد. این اطلاق نیز دارای یک منطق تاریخی است که لوازم مدرنی دارد؛ لوازم معرفتی، تمدنی و اقتصادی که وقتی باهم ترکیب شوند به بحث مرجعیت میرسد. یکی از مهمترین مباحث معرفتی، توسعه لفظ اجتهاد و تقلید بوده است؛ یعنی وقتی تقلید از اعلم را در زمان شیخ انصاری توسعه میدهیم، شرایط معرفتی تقلید از اعلم زمان بهوجود میآید. در بحث لوازم اقتصادی، بحث توسعه فتاوای خمس و بهطور خاص فتاوای سهم امام دنبال میشود. از زمان شیخ مفید تا دوره متأخر ـ یعنی زمان صاحب عروه ـ احتیاط را در این میدانستند که به مستمندان سادات داده شود؛ اگرچه فرد را مخیر میگذراند. هنگامی که به آقای بروجردی میرسیم دیگر صریحاً لفظ مصالح شریعت مطرح میشود و سهم سادات امکان این را دارد که در مصالح شریعت مصرف شود. در بحث لوازم تاریخی، شکست اخباریون را داریم که در دوره فتحعلیشاه اتفاق میافتد. مشکلی که اخباریون داشتند این بود که منهیاتشان زیاد بود؛ چرا که اصل برائت را قبول نداشتند و به همین دلیل نظام ی یا اجتماعی نمیتوانست با این گفتار شکل بگیرد.
شکل گیری نهاد مرجعیت در زمان صاحب جواهر
با در نظر گرفتن مجموع این لوازم که بیان شد، در دوره متأخر یعنی دوره صاحب جواهر ما شاهد نهادی به نام مرجعیت هستیم. توضیح اینکه صاحبجواهر با نسل دوم شاگردان وحید بهبهانی همزمان است و خود شیخ جعفر کاشف الغطاء و سه فرزندش (علی، حسن و موسی) همزمان با صاحب جواهر هستند و تا مرحوم نشدند، صاحب جواهر امکان زعامت پیدا نکرد. بعد از فوت صاحب ضوابط در کربلا، زعامت صاحبجواهر عام شد و این زمانی است که محمدشاه در ایران گفته بود که صاحبجواهر در نجف کارخانه مجتهدسازی راه انداخته است.
از ۱۲۶۲ق تا فوت صاحبجواهر در سال ۱۲۶۶ق ما یک دوره کوتاهی داریم که صاحبجواهر زعامت تام دارد و بعد با نص خودشان زعامت به شیخ انصاری سپرده میشود. دوره شیخ انصاری تقریبا ۱۵ سال طول میکشد و مهمترین خصوصیتش این است که ما شاهد تثبیت علم اصول هستیم. علم اصول به معنی دقیق کلمه شیعی و عقلانی میشود و اشکالات اخباریها توسط شیخ انصاری به صورت منقح و دقیق پاسخ داده میشود. البته وحید بهبهانی هم پاسخهایی به آنها داده بود.
شیخ انصاری برخلاف صاحب جواهر که وجه زعامتی داشت، در امور اجتماعی و فتاوای ی دستبهعصا بود. علیرغم مرجعیت تام و مقلدین فراوان شیخ انصاری، کنشگری اجتماعی خاصی در این دوره دیده نمیشود. البته بخشی به این دلیل بود که با دوره محمدشاه و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه همزمان بوده است.
ظهور مرجعیت ی اجتماعی
بعد از شیخ انصاری، مرجعیت اولین بروز اجتماعی و ی خودش را با فتوای معروف میرزای شیرازی پیدا میکند. مهمترین بروز و ظهور نهاد مرجعیت تقلید با این فتواست که البته هنوز هم این فتوا به درستی توضیح داده نشده است. بعد از میرزای شیرازی با مراجع متکثر روبهرو هستیم (درحالیکه قبل از آن با مراجع واحد و تامه روبهرو بودیم)؛ در دوره مشروطه، در عراق به لحاظ علمی خراسانی، سیدکاظم یزدی، میرزاحسین خلیل تهرانی، فاضل شربیانی، محمدحسین مامقانی و… از این مراجع بودند. مهمترین آنها برای ایرانیها، خراسانی و صاحب عروه بودند. بعد از میرزای شیرازی، تکثر مرجعیت به تکثر زعامت منجر شد؛ چون مرجعیت نهادی بود که برای پاسخ به نیاز زعامت ی بهوجود آمده بود؛ نه پاسخ به سؤالات شرعی. در دوره غیبت صغری و پس از آن نیز بسیاری از پاسخها از سوی امام به علما ارجاع داده میشد و مشخص بود که نامه پاسخ امام نیست. از همان دوره ما بحث پرسش و پاسخ و افتاء داشتیم و بحث اجتهاد و تقلید از زمان سیدمرتضی در کتاب ذریعه بوده است. پس شکلگیری نهاد مرجعیت به دلیلی ورای نیاز مردم به پرسشهای فقهیشان بود؛ و آن عبارت بود از نیاز به تعامل با ساختار قدرت و سازوکار ی. پس تکثر زعامت، نتیجهی تکثر مرجعیت بود.
در هر دورهای که مرجعیت تامه داشتیم، منازعات ی کمتر بوده و کنشگری اجتماعی ی ت موفق ظاهر شده است؛ درست برعکس دورهای که زعامت و مرجعیت متکثر داشتیم.
با تکثر زعامت، در مشروطه تکلیف به لحاظ دینی نه برای کنشگران متدین داخل ایران روشن بود و نه برای طلاب نجف و کربلا. اولین تجربه انتخابات برای علما، تجربه انتخابات مجلس اول در مشروطه در سال ۱۳۲۴ قمری بود که در این دوره و با تشکیل مجلس اول مشروطه، شیخ فضلالله و مخالفین خواستار این شدند که نقش علمای اسلام در تدوین قوانین پررنگ تر شود. علیرغم حمایت شیخ فضلالله از این اصل که در هیچ عصری هیچ قانونی مخالفتی با قوانین مقدس نداشته باشد و حتماً هیئتی از علما ـ که نباید کمتر از پنج نفر باشند ـ باید این قوانین را تصویب کنند، اما باز تأیید خراسانی مهم بود و این اتفاق افتاد. عمر مجلس اول به انتخاب این پنج نفر علمای طراز اول نرسید و کار به مجلس دوم کشیده شد. از میان افراد معرفیشده و شاخص در ایران میتوان به حاج نورالله اصفهانی و سید حسن مدرس اشاره کرد که البته حاج نورالله نیامد.
تفکیک مرجعیت ایران و عراق
نکته مهم اینجاست که لفظ مرجعیت تقلید در متمم قانون اساسی مشروطه آمد و فهم اینها از این لفظ، خراسانی بود؛ یعنی وقتی میگفتند مرجعیت تقلید، فهمشان مراجع ثلاث نجف و مراجع ی بود؛ نه صاحب عروه که مخالف این قضایا بود یا دیگر علمایی که دستی بر آتش ت داشتند. یکی دو سال بعد از مجلس دوم، خراسانی به شکلی مشکوک مرحوم شد، شیخ فضلالله که همان اول اعدام شد، بهبهانی کشته شد، سیدمحمد طباطبایی را خانهنشین کردند و همه مشروطهخواهان متدین تارومار شدند؛ بنابراین امکان نظارت بر آن اصل بهوجود نیامد؛ چرا که نهاد مرجعیت تقلید که قرار بود نقش زعامت داشته باشد ـ علیرغم تکثرش در دوره مشروطه ـ چون مشروطهخواهان کماکان قائل به مرجعیت خراسانی بودند و ایشان را مرجع میدانستند، این امکان وجود نداشت و این اصل مسکوت ماند و به نوع دیگری این نظارت بر عدم مخالفت با شرع اتفاق افتاد؛ چون نمیخواستند قوانین مشروع تصویب کنند؛ بلکه میخواستند قوانین نامشروع تصویب نشود. بنابراین به جز دوره دوم، این هیئت پنج نفره به علت بدفهمیای که از مرجعیت وجود داشت تشکیل نشد.
بعد از این دوره شاهد تفکیک مرجعیت ایران و عراق هستیم؛ به عبارتی بعد از ثورة العشرین، سیدابوالحسن اصفهانی مرجع عراق و شیخ عبدالکریم یزدی، مرجع و آیتاللهِ مطلق ایران شدند. در هر دورهای که مرجعیت تامه داشتیم، منازعات ی کمتر بوده و کنشگری اجتماعی ی ت موفق ظاهر شده است؛ درست برعکس دورهای که زعامت و مرجعیت متکثر داشتیم. در دوره شیخ عبدالکریم حائری علیرغم وجود رضاخان، حوزه قم تأسیس و حفظ شد. در دوره آیتالله بروجردی شاهد شکوفایی بودیم. در دوره معاصر مرجعیت به ولایت تبدیل شد و زعامتی که در مرجعیت دنبال میشد به ولایت فقیه تبدیل شد. در اینجا مرجعیت تقلید دوباره نقش قبلی خودش را که پاسخ به پرسشهای فقهی بود، بازیافت.
دربارهٔ زادگاه سید جمالالدین حسینی اسدآبادی میان محققان اختلاف است. معمولاً ایرانیان او را ایرانی و افغانیان او را افغانی میدانند. ادوارد براون و برخی دیگر از نویسندگان اروپایی او را ایرانی میدانند. خود او هم معمولاً خود را افغانی معرفی میکرده است، حال به ملاحظهٔ وضعیت تشیع در جهان اسلام یا چیز دیگر. آنچه مقبولتر است ظاهراً ایرانی بودن اوست، با این حال سخن قطعی از دو دههٔ اول عمر سید نمیتوان گفت.
سید جواد طباطبایی مدخل مربوط به سید جمال را در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی نوشته است. مدخلی برگزیده. آنچه عجیب و در عین حال جالب است این بخش مدخل است:
محیط طباطبایی در تحقیقاتی که دربارۀ سید کرده، با بیان این نکته که در هرات محلی به نام اسدآباد وجود ندارد و 35 سال جست و جوی او به نتیجهای نرسیده، این نکته را نیز یادآور شده است که در دیداری از افغانستان در 1356ش از فضلای آن کشور دربارۀ اسعدآباد ــ یا شیرکدهای که در برخی از منابع عربی سید را به آن محل نسبت دادهانـد ــ پرسش کرده، اما کسی نتوانسته است «محل معینی را به چنین اسم و رسمی در روی نقشه، و مدرکی» دال بر وجود چنین محلی به او نشان دهد (ص 278، 332).
مدخل جمالالدین اسدآبادی در حرف جیم، جلد ۱۸ دایرةالمعارف آمده است. ادعای جواد طباطبایی به نقل از محیط طباطبایی از این نظر جالب است که محمد آصف فکرت قبلا در جلد ۸، مدخل اسدآباد افغانستان را نوشته بود. طول و عرض جغرافیایی آنرا ذکر کرده بود. اشاره کرده بود که مرکز استان کُنَر است و قبلاً چغهسرای یا چغانسرای نامیده میشد. کافی بود نسخهخوانان، پیش از برگزیدن مدخل طباطبایی، نگاهی به سایر مداخل بیندازند تا این ادعاها در یک دایرةالمعارف راه نیابد.
فاضل ارجمند آقای کامران محمد حسینی نقدی درمورد کتاب تکوین نهاد مرجعیت تقلید منتشر کردهاند. بریدهای از این نقد را در اینجا میآورم. متن کامل را روی سایت ایشان مشاهده کنید.
- - -
نگاهی انتقادی به کتاب تکوین نهاد مرجعیت تقلید، نوشته محسن صبوریان، نشر پژوهشگاه فرهنگ وزارت ارشاد، سال ۱۳۹۸
کتاب با فصلی در شرح برخی نظریات ماکس وبر آغاز شده است، فصلی که قرار است چارچوب نظری تحقیق را تشکیل دهد. بنابر ادعای این فصل، صورتبندی کتاب بر مفهوم دیوانسالاری وبر بنا شده است. اما در واقع، آنچه در دیگر بخشهای کتاب آمده، ارتباط استواری با این فصل مقدماتی ندارند. با اینکه نویسنده در این فصل مقدماتی شرحی مختصر از آنچه دیوانسالارانه شدن نهاد مرجعیت تقلید شیعه نامیده، ارائه کرده است، اما در ادامه کتاب چنان که انتظار است، به بسط ارتباط چارچوب مفهومی برگزیده شده با دادههای تاریخی نپرداخته است. در واقع، غیر از فصل چارچوب پژوهش، باقی کتاب تنها شرحی است تاریخی (و تا حدود زیادی تکراری) از قدرتگیری مرجعیت شیعه در عرصه اجتماعی و ی. این چیزی است که نویسنده در فصل مقدماتی نامش را نهادینه شدن ت و مرجعیت تقلید گذارده است، اما متاسفانه بیش از آنکه روند تمرکز دیوانسالارانه نهاد مرجعیت در کتاب مطرح شود، روند بوروکراتیزه شدن دولتها بخصوص از نیمه عصر قاجار موضوع حجم بزرگی از کتاب است.
نویسنده مدعی است نهاد ت در عصر قاجار به تمرکزی دیوانسالارانه دست یافت. ماجرا از این قرار است که نظریهپردازی درباره جایگاه علما در جامعه شیعی، از عصر غیبت آغاز شد و در عصر صفوی و بعد از آن در عصر قاجار نظریه نیابت علما از امام معصوم و توسعه حدود اختیارات نایب امام شکلی تمام یافت. همزمان نظریات فقهی درباره جواز استفاده علما از خمس در جهت امور عامه مسلمانان توسعه یافت و درآمد کافی برای استقلال علما از حکومتها، در عصر پس از صفوی فراهم شد. با کوچ مجتهدان ایرانی به نجف بعد از سقوط صفویان و تجمع مجتهدان بلند مرتبه در نجف در عصر قاجار، تمرکز جغرافیایی لازم نیز برای تشکیل نهاد مرجعیت فراهم آمد، تمرکزی که شیخ مرتضی انصاری نماینده تام و تمام آن شد و میرزای شیرازی و بعدا آیت الله بروجردی دیگر نمایندگان آن بودند.
جلسهٔ نقد و بررسی کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» که توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر شده است، به میزبانی همین پژوهشگاه در تاریخ ۲۶ شهریور ۹۸ برگزار شد. ناقد اول جناب آقای دکتر سید محمدعلی حسینیزاده استادیار گروه علوم و اندیشهٔ ی دانشکده علوم اقتصادی و ی دانشگاه شهید بهشتی بودند. استاد حمید پارسانیا هم به عنوان ناقد دوم مطالبی ایراد کردند که عمدتاً از جنبهٔ همدلانه با محتوای کتاب بود.
گزارش این نشست را در خبرگزاریها و پایگاههای خبری زیر آمده است.
ایرنا - منزلت فقیه در میانهٔ دورهٔ قاجار مرجعیت را پدید آورد.
مهر - کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» نقد و بررسی شد.وسائل - پیشبینی مسیر فتوا و ولایت در آینده.
ایکنا - مرجعیت مفهومی تاریخی، متأخر و ترکیبی از «افتا» و «ولایت» است.
ایکنا - شکلگیری نهاد ت بعد از خروج از سیستم ی در دوره نادرشاه.
ایکنا - گزارش تصویری نشست نقد کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه».
پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات - این کتاب، مسیر آینده فتوا و ولایت را قابل پیشبینی میکند. (گزارش تصویری)
شبکه اجتهاد - پیشبینی مسیر فتوا و ولایت در آینده.
شبستان - تلاش برای تبیین تحولات مرجعیت.
شبستان - تکوین نهاد مرجعیت تقلید پدیدارشناختی است.
ارائهٔ فشردهای در نشست عقل سرخ داشتم با موضوع شهادت سردار سلیمانی و آخرامانی شدن جامعه. منظورم از آخرامانی شدن در واقع مواجهه با مسئلهٔ آخر امان، به ویژه، آزمونی برای مواجههٔ جبههٔ حق و باطل بود. به بیان دیگر مصرح شدن و آشکار شدن بیش از پیش جبههٔ حق و تمایز آن از جبههٔ باطل و اهمیت این مقوله برای آمادگی جامعه برای دوران ظهور.
این نشست را خبرگزاریهای ایکنا و مهر و آنا پوشش دادند. طبق معمول خبرنگاران محترم به سرعت مطلب را شنیده و تدوین کردهاند و برخی از جملات نارسا و غلط پیاده شده است.
درباره این سایت